رسته‌ها

فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها

فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 40 رای
کتاب با آوردن نتایج تحقیقات متعدد علمی ابطال داروینیسم را منطقا و عقلا اثبات می کند و سپس در پاسخ به پرسش چی به جایش در تلاش برای ارائه نظریه جایگزینی برای آن از دل قرآن بر می آید و با آوردن آیات متعدد فرضیه جدیدی را مطرح می نماید که ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
389
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hassan2008hassan
hassan2008hassan
1395/07/23
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها

تعداد دیدگاه‌ها:
189
با سلام خدمت همه مخاطبان عزیز
به استحضار می رسانم بنده گرد آورنده و مولف مطالب این کتاب هستم
چنانچه سوالی یا مطلبی دارید که به روشنتر شدن بحث کمک می کند لطفا دریغ نفرموده و با جمع به اشتراک بگذارید امید اینکه بتوانم جواب قانع کننده و مناسبی برای آن تهیه کنم
با تشکر

46-گفتید " با این وجود بنده نیز هر دلیل و برهان و هر استدلالی که بیاورم طبق آنچه در ذهن دارد بی ارزش است" تا اینجای کار که شما فقط به پارادایم کفر کیشی خود چسبیده بودید لذا "هر دلیلی " در جمله فوق بی معناست . و در مورد ذهنیات بنده عرض شد که علوم ماتریالیستی صرفا در حوزه علوم خلقی ( ریاضیات و فیزیک و شیمی ) به شرط اثبات , پذیرفتنی است و در حوزه علوم جعلی ( عالم معنا , کیفیت حیات و علوم انسانی ) ما به منابع غنی قرآن و حدیث ائمه عصمت و طهارت استناد می کنیم . شما هم به فلاسفه غیر . (عموما غربی )
47-گفتید " چون تنها قرار بر این است که حرف حرف او باشد نه پذیرفتن برهان و استدلالاتی که از راه منطق و علم بدست می آید.” خیر شما اشتباهات بنده را پیدا کن و به حقیقت بپرداز , مطمئن باش همه را ممنون خود خواهی یافت چون حقیقت نه حرف من است نه حرف توست نه حرف اوست نه حرف ماست نه حرف شماست نه حرف آنهاست , بلکه حرف و کلام خدای ثابت و لایتغیر و کامل الصفات است . و هر انسان مختاری این حق را از خدا گرفته است که به انتخاب خودش, استدلالی را بپذیرد .
48-گفتید " و تازمانی که با این پیش فرض و این عقیده وارد بحث با دیگران می شوید کمترین ارزشی برای ادامه چنین بحث و جدلی وجود ندارد." بسیار خوب , پس خوشحال می شوم این بحث و جدل را همینجا خاتمه دهید و از وارد کردن شبهات جدید بپرهیزید , بنده هم مجبور نباشم تا ساعت 4 صبح , جوابیه شما را تهیه کنم
49- گفتید " کمترین سود آن لااقل برای من نوعی این خواهد بود که از این صفات و تهمت های بی اساسی که به کرات و مرات به بنده نسبت می دهید بری خواهم بود." اولا بنده در مورد شیطان صفت احمق و نادان را به کار بردم , اگر شما به خود گرفته اید مشکل شماست و ثانیا این عبارات تهمت نیستند ثالثا اینها در مورد شمایی که آن جملات شدید را علیه خدا و دین خدا و کتاب خدا و پیامبر خدا و وحی خدا گفتید هیچ است , من هم توصیه می کنم هیچوقت حضوری این بحث را با یک شیعه واقعی مطرح نکنید
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنَا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ مَنْ یشَإِ اللَّهُ یضْلِلْهُ وَمَنْ یشَأْ یجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ(الأنعام/39)
آنها که آیات ما را تکذیب کردند، کرها و لالهایی هستند که در تاریکیها قرار دارند. هر کس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه می‌کند؛ و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یعْقِلُونَ(الأنفال/22)
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی‌کنند.
برایتان هدایت را دعا می کنم ان شاء الله
43- گفتید " هرگاه توانستید خارج از چهارچوبی که برای خود تعیین کردید به این موضوع بنگرید و توانستید از بی خدایی(به ادعای شما کفر و الحاد) به وجود چنین خالقی پی ببرید آن زمان است که ارزشمند است." بنده اشتباه اکثر فلاسفه را مرتکب نمی شوم , سوال از وجود در مورد هر چه در عالم است,( مادون مقام انسان ), حق است و در مورد الله , احمقانه است . کسی سوال از وجود را می پرسد که بخواهد بر آن شیء یا موضوع مسلط شود و سیطره پیدا کند و محاط شود , این قابلیت و ظرفیت را خداوند به انسان داده است در مورد همه پدیده های عالم ( بما شاء) ولی هرگز انسان که خود توسط خداوند محاط شده است نمی تواند بر خداوند محاط شود , هیچگاه یک انسان نمی تواند وجود خداوند را به طور کامل درک کند , که در آن صورت خدا دیگر خدا نیست , پس احمقند کسانی که می خواهند خدا را زیر میکروسکوپ یا پشت تلسکوپ ببینند
در مورد خدا فقط و فقط باید از درک حضور وارد شد , حالا هر چقدر که خودش محرم بداند ما را
44- گفتید " وگرنه با پذیرفتن یک پیش فرض و ایمان داشتن به اینکه آن پیش فرض کاملا درست(وجود یک خالق هوشمند آنگونه که ادیان الهی برای آن تعریف آورده اند) و اینکه آن پیش فرض نیز بدور از هرگونه خطا است چندان کار شاقی نکرده اید." لطف کنید اگر می توانید این کار نه چندان شاق را انجام دهید تا بقیه هم به شاق نبودن آن پی ببرند
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ(العنکبوت/2)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟!
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ(البقرة/155)
قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!
45- حکایتی از سعدی نقل کردید و قیاس کردید که " این فرد قرار است با این باور و با این پیش داوری با من بحث نماید که به هر طریقی استدلالات من خطاست و تنها بدنبال شکست دادن من است"
منظور سعدی از باور و پیش داوری , نفس جدل بوده است یعنی آن فرد نه به دنبال حقیقت , بلکه به دنبال شکست دادن طرف مقابل بوده است نه اینکه " که به هر طریقی استدلالات سعدی خطاست" لذا شما استدلال معقول بیاور , نگران نباش , اینقدر عقول آزاد اندیش داریم که نیاز نباشد ملاحظه , نظر من را بکنی .
40 – فرمودید " دلیل بارز آن نیز این است که نظرات و عقایدی که بیان می نماید کلهم در محدوده عقل دینی و قوانین و اصول از پیش تعریف شده بیان می گردد،اصولی که برای خود وحی منزل دانسته و در درستی آن کمترین شک و شبهه ای به خود راه نمی دهید." اولا بیان شد که عقل دینی و غیر دینی نداریم , عقل حجت درون انسان و ابزار کشف و تسلیم شدن به حقیقت است و همه علوم خلقی و جعلی (مادی و معنایی) توسط یک قانونگذار وضع شده و کاملا با هم همپوشانی دارند . و اصول دین همچون جاده ای است که پیامبران الهی مبتنی بر وحی ساخته اند , آیا یک انسان عاقل برای رسیدن به مقصد از راه و جاده مستقیم آن باید برود یا کوه و دره و بیابان ؟ و در مورد تعریفی که فرمودید " و در درستی آن کمترین شک و شبهه ای به خود راه نمی دهید" هم متشکرم و هم امیدوارم اینگونه باشد چون مهم این است که خداوند تائید کند نه شما .
41- گفتید " بحث با چنین فرد و چنین شخصی متحجر که هرآنچه که خود و اصول و شعائر دینی که به شیوه سنتی کسب نموده است را درست می پندارد از نظر منطقی درست نیست." حجر یعنی سنگ و به حالتی اطلاق می شود که فرد حاضر نیست باورهایش را تغییر دهد , به نظر شما موسی (ع) بعد از دیدن آن همه معجزه باید باورهایش را به خدا تغییر دهد؟ , چرا فرعون با دیدن آن همه معجزه باز حاضر نشد تسلیم حق شود و از باورهای قبلی اش دست بردارد ؟ لذا همواره تاریخ دو پارادایم وجود داشته , پارادایم خداباورانی که به خود را تحت ولایت او می سپارند و پارادایم خداناباورانی که چندین ولی هر کدام جداگانه , افسار آنها را به هر سمت که بخواهند می کشند اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقرة/257)
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
در مورد شیوه و متدلوژی کسب معرفت هم , مهم نیست قدیمی باشد یا جدید , یا به اصطلاح سنتی باشد یا مدرن , مهم این است که آموزنده , حقیقت دغدغه اش باشد و به حقیقت برسد . لذا بهترین کار عمل به آیات سوره کافرون است لکم دینکم و لی دینی بالاخره هر چیزی پایانی دارد و در آن پایان معلوم میشود , حق با کی بوده
42- گفتید " یا باید به اصول و قوانین او بحث را دنبال کرد یا می باید او شهامت اینکه برای شرکت در چنین بحثی از اصول و قوانینی که به آن باور و ایمان قلبی دارد عدول نماید را داشته باشد." خیر جناب کایدان , الله منشا حق است و ثابت و مطلق بوده و هست و خواهد بود لذا حقیقت جویان باید به شیوه خدا بحث کنند (آنگونه که از کلامش بر می آید ) ماها کی باشیم که در برابر دستگاه فکری خداوند , ادعایی داشته باشیم , در مورد شهامت هم , هر گاه شما شهامت این را داشتید که از تعلق خاطر به غیر دست بردارید و به داشته های تمدنی و ایمانی خود (اولین امپراطوری عالم و دین آخرین نبی) تسلیم شوید ,آنگاه , بنده شهامت را برای شما معنی می کنم . و شیطان هزار سال سیاه را به خواب ببیند که من از باور و ایمان قلبی ام عدول کنم به اذن الله

34- گفتید " ولی یک فرد دیندار اصول و قواعدی را موظف است برای اندیشیدن خود پیش از هرگونه تصمیم گیری مد نظر قرار دهد." خیر اولا اینکه حساب حاخامهای یهودیان , کشیشان قرون وسطایی کلیسا, و سلاطین اموی و عباسی و ... را در بلاد اسلامی از دین واحد توحید و اسلام جدا کنید ثانیا , شیعه نه خود را کاملا مجبور می بیند, نه خود را کاملا مختار بلکه امر بین الامرین لذا شیعه حرکت اندیشه خود را از صفر شروع نمی کند و دستگاه معرفت خود را روی کلمات میراث انبیاء و ائمه چیدمان می کند
35- گفتید "... و هرآنچه را که خارج از این چهارچوب باشد را کفر و شرک می خواند." با توجه به توضیحات ارائه شده , بله , هر آنچه را که خداوند مصداق کفر و شرک معرفی کند , ما هم کفر و شرک می دانیم و..
36- گفتید " به همین دلیل است که در طول تاریخ میان ادیان الهی و صاحبان دین بسیاری از علوم طبیعی همچون فیزیک،شیمی،زیست و... از علوم الحادی و شرک قلمداد میشده" خیر , تعریفی که مد نظر شماست , تعریف دکانداران کلیسا از دین است که آنها برای بقای نفوذ و حکومت خود , مردم به استحمار کشیده و بالاخص با پژوهشگران مخالفت داشتند , ثانیا واژه ادیان غلطه , راه رسیدن به رضایت الله یک دین است و طبق آیاتی که مکرر بیان شده همه انبیا و اولیای الهی مسلم بوده اند ( تسلیم حق ) و بیان شد که , نظر شیعه در مورد علوم طبیعی , نه تنها بایکوت و شرک نیست , بلکه امر به مکاشفه است اطلبوا العلم ولو بالسین
37-گفتید " چون کتاب دین آنها(تورات،انجیل،قرآن) تفکر و تجربه چنین علومی را بر نمی تابیده است" در مورد تورات و انجیل تحریفی موجود , قضاوت نمی کنم ولی قطعا در مورد قرآن سخنتان باطل است , تاکید مدام خداوند بر بصر (دیدن ), شنیدن , فکر , عقل , علم , یقین و... عکس کلام شما را بیان می کند
38-گفتید " و هرآنکس که به این علوم پرداخته را تکفیر نموده است. نمونه بارز آن در تاریخ گالیله،اپیکور، جوردینیو" با این مصادیقی که آورید کاملا مشخص شد که منظور شما کلیسای خشن , قرون وسطایی است , و سعی دارید, حکم آن را به دین اسلام هم تعمیم بدهید که البته باطل است , چون ما هم اعلام کرده ایم که با اینگونه اقدامات آنها مخالفیم .
39- گفتید " و مثال بارز آن در این بحث چارلز داروین و... " خلط شما بیجا بود , داروین برای دوره پسا رنسانس است و نباید شرایط ما قبل آن را بر ایشان حمل نمود , اتفاقا به نظر بنده , یکی از دلایلی که غرب به داروینیسم پناه برده و نمی خواهد , حقایق ابطال آن را بپذیرد, همین است , چون فکر می کند اگر این را از دست بدهد مجبور می شود مجددا به زیر قیومیت , کلیسا برود و ...
39- گفتید " گالیله به این دلیل که زمین را مرکز کائنات ندانسته تکفیر گردید و دیگر اندیشمندان نیز همچون جوردینیو یا کشته یا تکیفر گردیدن." واقعا اگر در کل تمدن ماتریالیستی بگردید جز همین چند نفر قربانی دیگری می توان پیدا کرد؟ , یک انسان آزاده , این طرف , هزاران شهید , جریان حق گرای توحیدی را هم , می بیند , بعد قضاوت می کند , اولا چرا تکفیر کردن کلیسای انحرافی را می خواهید پای ما بنویسید ؟ در حالیکه ما مدام عکس این را گفته ایم , ثانیا آنچه گالیله گفته بود ( گرد بودن زمین ) 3 قرن قبلش ابوریحان بیرونی با محاسبات ریاضی ثابت کرده بود و به احتمال زیاد گالیله در جریان نهضت ترجمه آثار مسلمانان در غرب , به آن حقیقت رسیده بود لذا , به داشته های خود افتخار کنیم ,و به فکر حل مسائل خود باشیم و غرب را به حال خودش بگذاریم ,
29- فرمودید " اینکه کسی بخواهد از روی ذهنیت و برداشت شخصی یک متن(آیه) را ترجمه نماید اصولا در اسلام عملی خلاف و کفر محسوب می گردد" بیایید اول کسی را معنی کنیم , بله اگر کسی که خود را خدا می داند این کار را بکند حکمی که فرمودید (خلاف و کفر) صحیح است ولی اگر مرجع تقلید جامع الشرایط که از راویان حدیث ائمه اطهار هم هست این کار را بکند , درست است , هرچند بنده هم با بسیاری از ترجمه های رایج مشکل دارم ولی چاره ای نیست به قول معروف کاچی به از هیچی و باید تلاش کرد تا معانی کلمات قرآن را به جای خودش برگرداند , البته دور از نظر نماند یکی از دلایل این وضعیت , هجوم مترجمان بی صلاحیت , آثار غرب بوده است , مثلا ترجمه فیلاسوفی به حکمت کاملا غلط و خائنانه بوده است و ...
30- اشکال گرفتید که " اول اینکه واژه"عقال" نه به معنای دهان بند شتر بلکه به معنای ریسمانی است که پای شتر را با آن می بندن و...!" تکمیل می کنم " عقل به معنای عقال و بندی که اعراب برای بستن زانوی شتر و جلوگیری از حرکت آن است می باشد و از این جهت به عقل اطلاق می گردد که انسان را از حرکت های بی جهت و بیهوده و انحراف از مسیر حق باز می دارد" بله متاسفانه درست گفتید , عرض کردم نت ام , ضعیف است (البته این توجیه تنبلی ام را توجیه نمی کند ) وآن موقع بدون سرچ , صرفا به ذهنیتم بسنده کرده بودم , از سایر مخاطبین بابت این اشتباه (اینکه عقال زانو بند بوده نه دهن بند ) عذرخواهی می کنم ولی این مطلب اصل مفهومی که می خواستم منتقل کنم را, تغییر نمی دهد و الباقی مطلب همان است که عرض شد کنترل اسب سرکش فکر ... . و ثانیا اینکه الباقی توصیفاتتان در مورد شیر و ... بی جا بود .
31- گفتید " عقل یک کلمه قرآنی بلکه می گویند عقل یک واژه عربیست، چون پیش از پدید آمدن قرآن به لسان عرب این زبان عربیست که طی قرنها تداوم رشد و تکامل یافته" سوال چرا از بین هزاران لغت دیگر , خداوند این لغت را برای انتقال معنای (کنترل فکر و ...) انتخاب کرده است , وقتی خداوند این کلمه را مناسب تشخیص داده و در قرآنش آورده , آن وقت است که این کلمه دارای ارزش می شود , در ثانی در قرآن کلمات زیادی از سایر زبانها وجود دارد که معرب (عربی سازی ) شده است لذا آنچه برای ما رجحان و برتری دارد و اصل است اعتبار این کلمه به واسطه کاربردش در قرآن است نه زبان مردم سرزمین حجاز .
32-گفتید " معرفت یا شناخت نیز وابسته به تجربه و علم تجربی دارد." علم و معرفت در تعریف ساینستیک آن محدود به حس و تجربه است , حال آنکه بسیاری از گزاره هایی که نسبت به انسان در غیب قرار دارد , خارج از این تعریف قرار می گیرند و اتفاقا به همین دلیل ما تعریف ساینس از علم را فقط در حوزه ماده معتبر می دانیم و...
33- گفتید " ... او بر این باور است که هرآنچه که در اندیشه انسان رسوخ می کند می باید از فیلتر آزمون و خطا عبور نماید تا بتوان به صحت و سقم و درستی یا نادرستی آن پی برده شود و هیچ چهارچوب و حد و مرزی برای کسب این تجارب نمی شناسد. "
در مورد درستی و نادرستی سوال می پرسم آیا اقداماتی که فراعنه و هیتلرها می کرده اند (که به نظر خودشان درست بوده ) واقعا درست بوده ؟ البته خیر , پس صحت و سقم هر عملی خارج از عامل آن به حقیقتی مطلق و ثابت و محاط بستگی دارد و شیعه معتقد است که حق و درستی را فقط و فقط الله قرار داده است و لاغیر ,
در مورد حد و مرز کسب تجربه سوال می پرسم ؟ آیا انسان توانسته یا می تواند زمان را به عقب یا جلو ببرد ؟ آیا انسان می تواند چرخه حیات خود را تکرار کند تا آزموده ها و تجربه های دور اول حیات خود را در دور دوم بهره برداری کند ؟ البته خیر پس همیشه برای تجربه ها , حد و مرز وجود دارد .
بنده مشخصا جواب شما را دادم که لکم دینکم و لی دینی دین ماترالیسم شما برای خودتان و دین توحید (با قرائت شیعه ) ما هم برای خودمان
23- فرمودید "... جنابعالی با تفسیر به رای سعی نمودید از آن به این نتیجه برسید که اشاره به واژه((علم)) در این آیه بیان یک نظریه علمی و ماده گرایانه است." جناب کایدان دنیا مزرعه آخرت است , این دنیا و همه مواد آن آزمایشگاهی است که انسانها در آن آزمایش می شوند و به رشد می رسند یا به غی لذا شیعه با دنیای مادی هیچ اختلافی ندارد و برعکس در حال تولید مدلی است که انسانها را, از این دنیای مادی , به عرش اعلی , برساند لذا لطفا القاء نکنید که شیعه با نظریات علمی و ماده گرایانه (محدود به 5 حس) مخالف است .
24- فرمودید " سعی نمودید اشتباهات عمدی خود را یکجوری رفع و رجوع نمایید و در پاسخ چنین ادعایی نمایید..." و جواب بنده که "... هر جا در قرآن کلمات قد ,فقد ,ان , انما , کانما و... آمده , آنها دکترینهای قرآنی اند..." خیر جناب کایدان, از نظر بنده اشتباه نبوده و درست بوده منظور بنده از آوردن " وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ(یوسف/68) و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم، علم فراوانی داشت؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!" دقیقا توجه دادن مخاطب به کاربرد کلمه علم در کلام الله بوده است آن هم به عنوان دکترین, اجمالا عرض کنم باور به مثابه دکترین یعنی نه آنقدر سطحی به مانند هوا و نه آنقدر دگم به مانند سنگ بلکه همچون خمیر مایه ای که در هر موضوعی وارد شود , خروجی منطقی و درستی می دهد . لذا همه اتهاماتی که دادید را باطل می کنم .
25- فرمودید " دکترین قرآنی! کامات قد، فقد، ان، انما، کانما، دگما، دکسا،تنت، آیدیا ووو....مشتی گفتار پوچ و بی معنایی..." هیچ ماتریالیستی در حوزه ای که در آن تخصص ندارد و واژگان آن را نمی شناسد , به خود اجازه ورود نمی دهد, به نظرم , به تعریفی که از خودت کردی شک کن
26- در مورد اشکالی که به (...) وارد کردید و تعریف " اصولا نویسنده زمانی از این شیوه استفاده می نماید برای اینکه نشان دهد که آنچه که آورده بخشی از یک کل(متن) بوده ... " این تعریف را اشاعره می پسندند , گروهی که می خواهند دین و کلام الله و سنتهای زندگی را محدود و محصور به تاریخ 1400 سال پیش کنند ولی شیعه فرزند زمان خویش است و از آیات قرآن , معنای جاری و امروزینش را جستجو می کند و لذا از آن آیه مورد نظر به دکترنش کار داشتم نه تمام آیه ...
27- در مورد تعریفی که از دکترین ارائه دادید " مجموعه ای از باور و اصول و نظریات را دکترین می گویند" بنده با شما اختلاف نظر دارم مختصری از آن را در نکته شماره 24 گفتم و اینکه کلمات دکتر , دکترینر ,دکترینال , دکترینولوژی و... هر کدام داستان خود را دارد
28- گفتید " موظف هستید عین ترجمه و برگردان(معنایی) آیه متن عربی یا هر زبان دیگری را به فارسی نقل نمایید." گفتن این حرف با این حالت تعصب , از جانب یک ماتریالیست بسیار عجیب است, به هر حال در برگردان یا ترجمه اصل بر انتقال مفهوم و معنای کلام است و مترجم صالح و واجد الشرایط می تواند تا جایی که لازم بداند , مطلب را طول دهد تا هدف اصلی محقق شود
20- فرمودید " جای شک نیست چون خوب میدانید که برخلاف ادعایی که دارید این اندیشمندان دانش و علوم خود را نه از احکام دینی بلکه مدیون ترویج نظرات و تلاش نهضت ترجمه ای بودن که بسیاری همچون خاندان نوبختی و ابن مقفه ووو.... در ترجمه آثار یونانی و پهلوی و سانسکریت هند نمودن و این امر باعث این گردید بزرگانی همچون ابن سینا با مطالعه آرا و افکار فلاسفه ای همچون ارسطو،افلاطون و ...دیگر دانشمندانی که چندان باوری به ادیان ابراهیمی نداشته اند. به چنین درجه ای از دانش و علوم دست یابند." اولا احکام دینی امر و نهی جاده زندگی را نشان می دهند و در حوزه عالم جعل قابل تبیین است , اختلاط آن با حوزه علوم خلقی غلط است , ثانیا آیا درستی و صدق , وفاداری , راستی , نیکی و ... در 2000 سال پیش با امروز تغییر پیدا کرده است احکام دین به این اصول می پردازد , حال در مسیر جهان , خداوند نعمات عصری جدیدی را خلق می کند , یک زمان انسان برای جابه جایی پیاده بود , یک زمان چهارپایان , یک زمان کالسکه , یک زمان اتوموبیل بخار , یک زمان هواپیما و ... آیا در نفس انتقال از یک نقطه به نقطه دیگر تغییری ایجاد شده است ؟ خیر فقط وسیله جابه جایی فرق کرده است , لذا جایگاه مباحث علوم خلقی با مباحث جعلی (علوم انسانی و جهان بینی ها و ...) کاملا جداست .
21- البته اگر به خودتان نگیرید , وقتی کسی داشته های خودش را نشناسد و به آن ارزش ندهد مجبور است آویزان " در ترجمه آثار یونانی و پهلوی و سانسکریت هند" بشود در حالیکه همه مواردی که آوردید را سلاطین جور , برای خفه کردن ائمه و علمای شیعه ردیف کرده بودند (تاسیس دارالعلم مامون و...) تمام بدبختی ما در دوره ای که اروپا دوره انقلاب صنعتی را می گذراند , این بوده که خائنانی با واردات تفکرات غیر , خواص جامعه را به خواب بردند (و به تبع جامعه را ) بدون اینکه در برابر نظرات آنها یک جمله " نظر من هم این است ..." بیاورند , خود و جامعه را الینه کردند و ... در مورد ابن سینا هم فقط به یکی از آخرین جملاتش بسنده می کنم که گفت(قریب به مضمون ) " عمرم به بطالت گذشت تازه فهمیدم کارم اشتباه بوده و به جای پرداختن به اصل قرآن خود را سرگرم قیل و قال , این و آن کرده بودم و..."
22-فرمودید " در پست های گذشته به صراحت آوردم که بنده ماتریالیسم و راسیونالیسم هستم. مطمئنا آنان که اهل تحقیق و مطالعه در این زمینه هستند بخوبی میدانند که کسی که بر این اصول باور و عقیده دارد به کل وجود موجود یا پدیده ای موهوم به نام"شیطان" را نفی و مردود می داند.و..." جناب کایدان ما با هم تفاوت پارادایمی داریم , شما مبتنی بر فکر خود بنیاد دکارتی , می خواهید بنده را مجبور کنید که در وادی ماتریالیسم وارد شوم و با ادبیات و کلمات آنها با شما بحث نمایم و بالعکس بنده می خواهم همچنان فکرم را مبتنی بر دستگاه فکری قرآن نگه دارم و در آن پارادایم موضوعات را بررسی کنم . لذا وقتی خود ماتریالیست های اصلی ساکن در تمدن غرب به شکست تفکرشان اعتراف دارند و از طرفی این همه مصیبت تمدنی شان ( بیکاری , بدهی , زنا زادگی , فردیت و ...) نشان از شکست ماتریالیسم دارد , اصرار شما برای بولد کردن این موضوع در این مقال جای سوال دارد بنده با قواعد تمدن رقیب وارد زمین منازعه نمی شوم , چون خودمان قواعد بسیار قوی داریم و اینجا هم زمین ماست .
ادامه
16- در مورد مثال رازی , پس از کلی بد بیراه فرمودید " بجای روشن نمودن اینکه اشتباه کردید و بجای پوزش خواهی شروع به داستان سرایی کردید که نمیدانم جابربن حیان شاگرد..." خوب جناب کایدان , شما دنبال چی هستید , ظاهر یا معنا ؟ در متنی که آوردم نشان دادم که بسیاری از کشفیات علمی با واسطه یا بی واسطه به خاندان اهل بیت نبوت و امامت می رسد , حالا شما اصل را ول کردی غلط املایی می گیری , مگر بنده هارد کامپیوترم که سال تولد و وفات همه افراد عالم را در حافظه ام ذخیره کنم , اثلا چه ارزشی دارد , مهم این است که کشف مهمی در پزشکی چون الکل (که پایه ساخت بسیاری از داروهاست) توسط شخصی صورت گرفته که به امام صادق منتسب است . حالا اگر شما از امام صادق کینه دارید , یا نمی خواهید مقام علمی ایشان را بپذیرید , به خودتان مربوط است , بنده ذهنیتی که از الکل و رازی و امام صادق داشتم آن بود که نگاشتم , بعد از اینکه شما حساب سالها را عنوان کردید , مجددا بررسی کردم و دیدم رابطه این 3 کلمه با اضافه کردن عبارت "با واسطه" تکمیل و اصلاح می شود . حالا این مطلب به نظر شما اینقدر مهم است که بنده باید بگویم غلط کردم ! یک کم انصاف داشته باشید
17-فرمودید " اینکه افلاطون چند صد سال پیش از میلاد مسیح میزیسته چه ربطی به توماس ادیسون دارد؟!" کشفیات ادیسون مبتنی بر فیزیک الکتریسته است و فیزیک یا فوزیس تنه درخت فلسفه است و ریشه های فلسفه به یونان 2800 سال پیش می رسد (کلمه , کمیت , کیفیت ) و... یعنی آن مسیر تولید علم رسیده به کشفیات ادیسون و...
18-فرمودید " و اما بد نیست بدانید جابربن حیان به روایت تاریخ تا سن 19 سالگی در نزد جعفرصادق درس فقه می آموخته، اگر خدمتی به جامعه بشری نموده و اگر بدنبال علوم طبیعی و ماده گرایی رفته تنها به این دلیل بوده که بعدها به مطالعه آثار و عقاید دانشمندان و فیلسوفان یونانی و ایرانی و کتب سانسکریت و.... پرداخته است." لطفا جعل تاریخ نکنید در زمان امام صادق که مثل امروزه دو جریان علمی (حوزه و دانشگاه ) نبوده , همه علوم در یک نظام علمی تعریف می شده و تفقه در دین یعنی چنگ زدن به دین برای استخراج راه حلهای مسائل در موضوعات مختلف, لذا جابر بن حیان را بی آبرو نکنید و سعی نکنید , دین را خالی از علم معرفی کنید و از آن طرف اکتشافات علمی را به دم ماتریالیسم و فلسفه ببندید و ... از نظر شیعه ماتریالیسم در محدوده حواس 5 گانه که عقلا قابل اثبات باشد, قابل پذیرش است و چون ماتریالیسم از درک غیبیات عالم عاجز است , برون دادش در آن حوزه هیچ ارزشی ندارد .(علوم انسانی , ماتریالیستی غلط و باطل است )
19-فرمودید " چون اصولا در جامعه ایران پس از اسلام بجز این دروس آموختن دروس دیگر وعلوم غیر دینی امری نکوهیده و بعضا کفرآلود محسوب می گردیده است. مراجعه کنید به زندگ..." بنده این را اطلاع ندارم ولی بر فرض هم که اینطور بوده باشد , به دلیل عدم پذیرش عقل , امری باطل بوده است و باید زده شود و...
با سلام خدمت همه دوستان و مخاطبان گرامی
1- خدمت مخاطب گرامی gr4ycrow شگفت زده نشوید دوست عزیز بنده چون نت ضعیفی دارم جواب همه دوستان را تهیه می کنم و یکجا آپلود می کنم این است که زمان پشت سر هم به نظر می یاد
2- با تشکر از کاربر محترم hanieh بله ویرایش دوم کتاب فرضیه شجره و خلقت نخستین انسانها را برای استفاده عموم دیروز آپلود کردم , باشد که مقداری از مهجوریتمان نسبت به قرآن کم شود.
3- کامنتهای جناب نیکدوست هم که معرف همگان است , گویی تکلیفی سنگین بر عهده دارد تا نگاه منفی را به سایر مخاطبان پمپ کند , سایر مخاطبان را به توضیحات مفصلی که قبلا به کامنتهای ایشان داده ام جلب می کنم و اینکه ایشان بهترین نمونه زنده برای منافق شناسی است , کسی که ظاهر الصلاح است و اسم نیکی و دوستی بر خود می نهد و آواتار گل محمدی و .. ولی در باطن همه چیز را خود به خودی می بیند وبا مواضع ضد خدایش به الحادش اعتراف می کند و ...
از تهمتهای اولیه اش عبور می کنم چون تکراری اند و قبلا پاسخ گرفته اند در مورد حدیث"کلّ بدعة ضلاله و کلّ ضلالة سبیلها الی النّار " باید گفت 1- اولا ایشان تقطیع حدیث کرده اند و اصل آن این بوده :" اما روایت کامل ان هم در صحاح سته و هم در کتاب صحیح و ضعیف الابانی با سند صحیح وارد شده است
2233 – أما بعد فإن أصدق الحدیث کتاب الله و إن أفضل الهدی هدی محمد و شر الأمور محدثاتها و کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار أتتکم الساعة بغتة بعثت أنا و الساعة هکذا صبحتکم الساعة و مستکم أنا أولى بکل مؤمن من نفسه من ترک مالا فلأهله و من ترک دینا أو ضیاعا فإلی و علی و أنا ولی المؤمنین .تخریج السیوطی
2- به تعریف بدعت از دل قرآن رجوع کنیم قُلْ مَا کُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یفْعَلُ بِی وَلَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یوحَى إِلَی وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ(الأحقاف/9) بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!» 3- خداوند در قیامت از حجت باطنی یعنی عقل ما , ما را خطاب قرار می دهد , آیا اکتشافات علمی و اختراعات , بدعت در دین خدا و شریعت محمد است ؟ , پیامبری که می گوید به دنبال علم برو ولو در چین باشد و... لذا مغلطه ای که فرمودند و این روش تحقیق و پژوهش را به نام بدعت معرفی کردند را باطل می کنم . در این کتاب اول کلام الله آورده شده است , سپس برداشتهای نگارنده آورده می شود , هر حقیقتی که کشف شود مربوط به کلام الله است و هر کژی که ثابت شود از نظر برداشت کننده است, و...
4- در مورد سایر سخنان جناب نیکدوست هم مخاطبان را به حکمت خلقت شیطان جلب می کنم : ما با عمل به دستور خداوند ,اینکه شیطان را دشمن بگیریم و تو سرش بزنیم , می توانیم ارتقا درجه ایمانی بگیریم, لذا هیچ عیبی نداره فحشهایش را من می خورم ولی شما با تعقل و سبک و سنگین کردن حرفهای او , و زدن تو سر باطل هم می توانید به حقیقت برسید و هم به کرامت ایمانی برسید.
5- خدمت مخاطب گرامی azkia دوست عزیز ای کاش در مورد انتقادی که وارد کردید جمله نرم تری را به کار می بردید , شاید منظور جناب 01312247566 از فشار بالا , (فشار خون ) بالا بوده نه فشار هوا
باور کنید اگر آزاده گان عالم کمی مهربانتر با هم برخورد کنند , تفاوت کلمات عنب , اذن, انگور آنها را از درک حقیقت واحد دور نمی کند . ضمنا می توانستید به جای غلط املایی گرفتن از دوستان , صحیح آن کلمه را در نظر خود بازنویسی کنید لطفا در جمله بندیهای خود بیشتر دقت کنید تا از آنها زدگی و دلخوری به وجود نیاد . و البته اصلاح کلمه خود هم , توسط خودتان جای تقدیر دارد و امیدوارم این دقت نظر در امور ظاهری , به امور معنایی هم منتقل شود .
در پاسخ به جناب kaydan
6- فرمودید " هم و غم خود را بر این گذاشته اید که با ترور شخصیت دیگران و تهمت زدن مداوم به مخاطبین و منتقدین خود جو سازی نمایید" خیر هم و غم بنده این است که از پس کافران و خداستیز ها بر بیام و بتهای باطل آنها را بشکنم
7- اگردر این تاپیک , سری به کامنتهای غیرمومنان بزنید خواهید دید که چه فشار سنگین و فحش و تهمتهایی بدون مصداق به بنده روا داشته اند لذا ترور شخصیتی هم اگر هست علیه بنده است که همه می دانند , چه کسی هستم ولی هیچکس نمی داند , شما یا سایر فحاش ها چه کسی هستند .
8- لطفا مصداق تهمتهایی که بنده به مخاطبین و منتقدین خود زده ام را بگوئید تا موردی راجع بهش بحث کنیم
9- در مورد جو سازی هم که نوعی عملیات روانی بر مخاطب ثالث هست ,هم درست است , همانطور که شما و امثال شما برای اثبات کفر و الحاد خود از هیچ لجن پراکنی و منفی بافی دریغ ندارید بنده هم برای شکستن آن جو , مدام به آیات قرآن رجوع می کنم تا جو ایمانی را حفظ کنم.
10 – فرمودید" با وجود ادعای شیعه و مسلمان بودن حتی این حدیث معروف از امام اول خود علی ابن ابی طالب ... " جناب کایدان , اولا " و " ندارد , شیعه به همه پیامبران الهی اعتقاد دارد , شیعه و مسلمانی , قابل تفکیک نیست , ثانیا همه اهل سنت , به غیر از وهابی ها و همه آزادگان جهان, احترام والایی برای امام علی (ع) قائلند , لذا ایشان را محصور و محدود به ما شیعیان نکنید
سوما در مورد حدیث " نگاه کن ببین چه چیزی گفته شده، نگاه نکن که چه کسی گفته است" کافی است که به کامنتهای اولیه اینجانب رجوع کنید تا ببینید چند بار به کار برده ام و...
11- فرمودید " شما بجای اینکه به گفته ها توجه کنید و مستدل به نقدها بپردازید..." شما وقتی با این منطق می آیید جلو که " من خدا هستم , ثابت کن من خدا نیستم " چه انتظاری از بنده دارید , اینکه خدای احد و واحد را ول کنم , بیافتم دنبال شما که به شما ثابت کنم تو مخلوقی نه خالق ,...
12- فرمودید " به دنبال این هستید که گوینده کجاست و یا کیست." خوب این کجایش بده , شیطان هم مدام وعده می دهد , آرزو در ذهن ها می کارد , ... آیا ما باید تابع حرفش بشیم , یا اینکه با شناختن او به عنوان دروغگو , تحقیرش کنیم و ازش رد شیم .
13- فرمودید : " ادعا می کنید بنده اسرائیل یا سوئد و خارج نشین هستم یا آی دی بنده یکی از اعضای دیگر این انجمن است " وقتی بین جملات و تفکر شما و جناب نیکدوست حول کفر و الحاد اینقدر نزدیکی وجود دارد , حق دهید که مخاطب شک کند , شما دو نفر یا یک آی دی هستید یا یک تیم هستید (دو لبه یک قیچی) در مورد خارج نشینی هم , سایر مخابین به نظر شما ممکن است کسی درایران ساکن باشد و این جمله را علنا در مورد قرآن بگوید " متن عربی آیه هیچ معنا و مفهومی ندارد به همین خاطر نیز مترجمین با اضافه نمودن ده ها و صدها کلمه و حتی جمله به آیات سعی می نمایند به آن معنا و مفهومی قابل درک بدهند!"یا " بنده قبلا عرض کردم من خدا هستم!"و... و آن وقت ...
14-فرمودید " اولا بنده ساکن ایرانم و به ایرانی بودن خود افتخار میکنم و نه نسبتی با شخصی که نام بردید دارم و نه اصولا علاقه ای به نظرات این فرد" از اینکه روشنگری کردید و حساب خود را از جناب نیکدوست جدا کردید , تشکر می کنم
15-فرمودید " نقل قول از همین شخص در یکی از مباحث( به مباحثی که ذیل معرفی کتاب قتل کسروی آورده شده مراجعه کنید).." متاسفانه بنده به دلیل مشغله ,فرصت بررسی نظرات سایر کتب را ندارم ولی همین مطلبی که آوردید دلیل دیگری برای شناسایی این فرد به عنوان منافق مزدور است , اینکه با کلمات ظاهر الصلاح , نیت پلید خود را به مخاطب منتقل می کند و... و بابت این روشنگری مجددا از شما تشکر می کنم .
فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک